- سید علیرضا عظیمی پور
- اقتصادی
- بازدید: 5195
آیا تعطیلی ارج یک شبه اتفاق افتاد! (بخش دوم )
مدیریت غیر حرفه ای و مدیران آماتور، دلیل دیگری است بر اینکه شاهد افول بنگاه های اقتصادی نظیر ارج، پارس الکتریک و ... باشیم. شاید این مورد و سایر مواردی که در ادامه طرح خواهم کرد نیز به اشکالات بخش سهامداری برگردد. لیکن بازگویی آن به دلیل اهمیتشان خالی از لطفا نیست. تا وقتی که مدیران شرکتها درچارچوبی حرفه ای به استخدام سهامداران در نمی آیند، وضعیت بازار سرمایه و مدیریت بنگاه های اقتصادی ما بر همین منوال خاهد بود. سهامداران باید بدانند دقیقا چه برنامه ای برای شرکت خود دارند و ماموریت تیم مدیریتی چیست؟ سپس باید عملکرد او را در جهت تحقق برنامه هایشان دائما بسنجند. همانطور که بعنوان یک اصل پذیرفته شده در فوتبال حرفه ای قرارداد کادر رهبری تیم و بازیکنان مبتنی بر نتایجی که باشگاه انتظار دارد، تنظیم و ارزیابی می شود در شرکتهای ایرانی هم باید این انتخاب رخ دهد.
متاسفانه دعوت بکار عمده مدیران شرکتها از سوی سهامداران مبتنی بر اداره وضع موجود و یا ماموریتهای کوتاه مدت به اقتضای شرایط روز می باشد. در کتاب "چه کسی؟" به تفصیل در اینخصوص توضیح داده شده است.
مزیت اقتصادی و تداوم کسب و کار، نکات مهم دیگری است که واکاوی آنها خالی از فایده نیست. عمدتا مزیت اقتصادی واحد اقتصادی ارزشی است که در اقتصاد خلق می نماید و دارای زیر مجموعه های متنوعی است ولی آنچه که مهم است و به این موضوع بر می گردد آنست که به مشتری نهایی در بازار چه ارزشی از سوی تولیدکننده پیشنهاد یا ارائه ( Value Proposition) می شود.
از سوی دیگر آنها که به اتکای سابقه تاریخی خود در بازار حضور دارند نیز دائما برای تداوم کسب و کارشان (Business Continuity) ناچارند بررسی کنند که برای اینکه در سیکلهای تجاری بازار و تغییرات تکنولوژیکی صنعت عقب نمانند جه باید انجام دهند.
توجه به این موارد برای شرکتها هم هزینه دارد و هم مستلزم آگاهی و خردمندی است! من مواردی را دیده ام که مثلا در زمانی که تلویزیوناهای ال سی دی به عنوان نسل جدیدی از تلویزیونها وارد بازار می شد، عده ای به دنبال سرمایه گذاری و تولید لامپ تصویر در مرند بودند. حتی در حالیکه بسیاری از عدم مزیت صنعت نساجی در ایران دم می زنند و ورشکستگی و تعطیلی تعداد زیادی از واحدهای نساجی را در گذشته بیاد می آورند، مشاده می شود واحدهای نساجی فعال و باطراوت نیز در حال فعالیت هستند.
بازده ناشی از مقیاس، دلیل دیگری است بر ناکامیهای واحدهای تولیدی ما خصوصا در صنایعی که برند در آن پر رنگ است. مقیاس تولید در اندازه ای باید باشد تا این واحدها بتوانند خرید مواد اولیه خود را بهینه انجام دهند و از پس هزینه های تحقیق و توسعه، سربار و ... برآیند و انگیزه کافی برای سرمایه گذاری جهت تولید محصولات جدید داشته باشند. اگر چه ایران با حمعیت بالغ بر 80 میلیون نفر بازار مناسبی است اما این مقیاس در مقایسه با مقیاسهای تولیدی در کشورهایی مثل کره، چین، هند و ... ناچیز است. لذا صادرات و حفظ بازارهای خارجی برای تولیدکنندگان ایرانی مهم می باشد که سابقه تاریخی نشان می دهد در این بخش ما به دلایل متعدد موفق نبوده ایم.
واکاوی موضوعاتی از این دست، نیازمند مطالعات مفصل و البته بسیار مفید است و از حوصله این وبلاگ خارج!
لیکن فراموش نکنیم تعطیلی بنگاه های اقتصادی در فرایندی تاریخی و بدلایل بسیار متنوع شکل می گیرد و نتیجه یک سیاست یا دو سیاست قدیمی یا جدید نیست و اگرچه نقش سیاستها و مصوبات دولتها هم غیر قابل انکار است و فضای کسب و کار این واحدها را شکل می دهد اما بسیاری از متغیرهای هم بوده که در اختیار ارکان( سهامداران و مدیران) این شرکتها بوده که صحیح مدیریت نشده است.
به هر حال، افسوس و صد افسوس که شاهد محو برندهایی هستیم که برایمان خاطره سازند. کاش آنها همچنان پیشگام بازار بودند و آنها را سرمایه ملی می دانستیم.