این روزها در صدر اخبار، خبر تعطیلی و پلمپ شرکت ارج قرار گرفته و شاهدیم که با آن دو برخورد متفاوت می شود.
در شبکه های اجتماعی افراد عمدتا به زنده شدن یک حس نوستالوژیک و خاطراتی که با ارج ، پارس الکتریک و آزمایش و ... داشته اند، می پردازند و در مطبوعات وسایتهای خبریی که چندان موافق سیاستهای دولت نیز نیستند، موضوع بیکاری کارگران این واحدها و مرور مشکلات واحدهای تولیدی دستمایه ای شده تا این خبر را پر رنگ نمایند و از آن بعنوان سوژه ای برای نقد دولت استفاده کنند.
طنز تلخ ماجرا این است که اهالی هر دو گروه حاضر نیستند، همین اندک محصولاتی که از ارج ، پارس الکتریک ، آزمایش و ... در بازار لولزم خانگی یافت می شود را برای مصرف خودشان خرید کنند!
به هر حال هر چند که این خبر، برای اهالی بازار سرمایه و مطلعین صنعتی خبر تازه ای نیست و صرفا یک موج خبری است. لیکن قابل بررسی و ملاحطه است که مناسب دیدم چند خطی درباره آن بنویسم.
کارگران بنگاه های صنعتی از این دست بیکار می شوند و این خود تاسف بار است. اما:
- این کارگران باقیمانده عمدتا افراد فاقد مهارت، از کار افتاده و یا ریسک گریز هستند. مطمئن باشید آنها که مهارت لازم، سلامت کافی و ریسک پذیری داشته اند طی سالهایی که این واحدهای کسب و کار با مشکلات متنوع روبرو بوده اند از این شرکتها جدا شده اند. لذا آنها که برای این کارگران بیکار شده از کار دلسوزی می کنند، باید به یاد داشته باشند که کارگرانی که با شرکت باقیمانده اند، خود نیز چندان در سرنوشتی که برایشان رقم خورده یا می خورد، بی تقصیر نیستند.
- از جنبه کلان البته این اشکال قابل طرح است که چرا در کشور ما سازمان تامین اجتماعی نمی تواند پشتیبانی لازم را از کارگران این گونه واحدها بگونه ای نماید که با ورشکستگی یا تعطیلی واحد صنفی این حد از نگرانی درخصوص معاش کارگران خاطر جامعه را نیازارد. همچنین چرا وزارت رفاه قادر نیست در بخشی که در گذشته بنام اداره کار می شناختیم، برنامه های توانمندسازی را برای نیروی کار بیکار شده جامعه ارائه نماید. و در آخر اینکه اقتصاد باید آنقدر پر رونق باشد که کارگران براحتی جذب واحدهای جدید متقاضی کار آنها شوند
سهامدار اصلی این شرکتها متهم ردیف اول ماجراست. از نظر من ریشه تمام ناکامی های واحدهای کسب و کار ایرانی از اشکال در بخش سهامداری است. مهمترین اشکال در این بخش بر می گردد به کوتاهی عمر مدیریتی مدیران شرکتهای سرمایه گذاری ( عمدتا وابسته به دولت و نهادهای عمومی) و تغییرات مکرر آنها.
لذا وقتی سهامداران وظایف اصلی خود را انجام نمی دهند، نتیجه ای بهتر از این حاصل نمی شود. وظایف اصلی سهامداران معطوف به این نکته است که شرایطی فراهم شود تا سرمایه گذاری آنها همواره از رشد مستمر ، بازدهی مناسب و افزایش ارزش برخوردار باشد. برای تحقق این منویات سهامداران باید:
اولا، تحلیل دقیقی از صنعت واحد سرمایه پذیر خود داشته باشند. این تحلیل با در نظر گرفتن شرایط کشور و جهان باید بدست آید.
ثانیا، با توجه به تحولات تکنولوژی، تغییرات مناسبات بازار، تغییر سلیقه مصرف کنندگان و سایر عوامل موثر بر شرکتها ، نسبت به برنامه ریزی بلند مدت برای آنها اقدام نمایند. این برنامه ریزی باید رشد مستمر ، بازدهی مناسب و افزایش ارزش را با توجه به تحولات تکنولوژی صنعت در نظر داشته باشد.
ثالثا، عملکر مالی هیات مدیره های منتحب خود را صحیح تحلیل و ارزیابی نمایند. متاسفانه:
- بسیاری از سهامداران بجای اینکه عزل و نصب اعضای هیات مدیره و مدیران عامل خود را بر اساس تحلیل عملکرد انجام دهند، بر اساس اعتماد یا آشنایی انجام می دهند.
- بجای اینکه رشد مستمر ( تحلیل روند سودآوری)، بازدهی مناسب (ارزیابی EPS سالیانه ) و افزایش ارزش ( تحلیل روند Capital Gain) را با هم انجام دهند. عمدتا EPS برایشان مهم است.
رابعا، اصل ثبات در مدیریتها را رعایت کنند. تغییرات مکرر مدیریتی در شرکتها بلا و آفت جان آنها شده خصوصا آنها که دولتی یا وابسته به نهادهای عمومی و شبه دولتی هستند. دامنه این معضل شخصیت حقوقی سهامداران را نیز فرا گرفته است. باید توجه شود که:
- نتایج عملکرد مدیران شرکته در دامنه های زمانی دو یا سه سال به بار نمی نشیند و مدیران را باید برای دوره های بیش از پنج سال به مدیریت شرکتها گمارد
- رهبران سازمانها، ایده پردازان و هدایت کنندگان سازمان هستند. با رفتن آنها، گاهی ایده ها هم از سازمانها خارج می شوند.
- سهامداران باید برای نگهداری رهبران شرکتهای تابعه خود برنامه داشته باشند و در حفظ آنها کوشش کنند.
در همین اقتصاد ایران البته البته نمونه های موفق داریم که قابل بررسی است. مثلا هلدینگ پارس توشه در زمینه لوازم خانگی تا حدود زیادی توانسته خود را از آفتهای فوق مصون نگه دارد.
ادامه دارد......